چه بگویم که حرف زیاد است ولی یارای سخن گفتنم نیست ...
عشق عزیزترین کسم زبان مرا اینگونه کوتاه کرده است تا کوتاهترین جمله را نثارش کنم ؛ دوستت دارم ...
طناب را بر گردنم انداختند.
گفتند اخرین ارزویت چیست؟
.
.
.
.
گفتم دیدن عشقم!
گفتند: خسته است.تا صبح برایت طناب می بافت!!!!!
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!
همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..
مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت